پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت هجده :
تازه وارد اتاقش شده بود. در حال درست کردن بالشتک صندلیاش بود که تلفن روی میز زنگ خورد.
-الو!
-بیا تو اتاقم سرگرد.
همانطور نیمخیز ماند:
-سلام جناب سرهنگ. الساعه خدمت میرسم.
معلوم بود خبریست که احضارش کرده است. از رسولی هم خبری نبود کنکاشش کند بفهمد در غیابش چه اتفاقی افتاده است.
نیامده راه را برگشت. در حال احوالپرسی با پرسنل اداره به اتاق سرهنگ کوثری رسید. وارد
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۷۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
الهه محمدی | نویسنده رمان
ممنونم از محبتتون عزیزدلم. خیلی خوشحالم که دوست دارید
۸ ماه پیشغزل
00عااااالی بود
۸ ماه پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
ممنونم از محبتتون خیلی خوشحالم که راضی هستید
۸ ماه پیشNadi
00تااینجاش که عالیه
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
متشکرم. انشالله تا انتها لذت ببرید
۱ سال پیشدریا
00رمان خیلی خوب بود
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
ممنونم از محبتتون و همراهیتون
۱ سال پیشسهیلا کمایی
00خیلی عالی
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
خیلی خوشحالم که دوست دارید
۱ سال پیشنرگس
00سلام لطفاً منو عضو کنید ممنون
۱ سال پیشالهه محمدی | نویسنده رمان
عزیزم پشتیبانی راهنماییتون میکنن چطور باید عضو بشید
۱ سال پیش
الهام
00رمان جذابی هست ممنون